جمعه 21 اردیبهشت 1403
20.4 C
Tehran
خانهاخبار و رویدادهاما در صنعت داروی خودمان نیاز به رهبران ارزش‌آفرین داریم

ما در صنعت داروی خودمان نیاز به رهبران ارزش‌آفرین داریم

گفت‌و‌گوی ویژه فن‌سالاران با دکتر علی اصغری، رئیس هیئت مدیره و سرپرست شرکت پخش رازی/

ما در صنعت داروی خودمان نیاز به رهبران ارزش‌آفرین داریم

✔️اشاره:

سال ۱۳۹۵ در مجموعه ورزشی انقلاب و در حین ورزش، با دکتر علی اصغری آشنا شدم و بعد هم همکار.

از آن سال، هرچه پیش رفتیم، به ارزش و قدمت این آشنایی افزوده و افزوده‌تر شد. زیرا ایشان نه‌تنها یک فن‌سالار با ارج‌و‌قرب در صنعت داروی کشور، که مقدمتاً یک انسان والاتبار و با اصالت و با فرهنگی ویژه است و مسیر را چنان با صلابت و مطمئن پیموده که حظ شنونده را دوچندان می‌کند.

خاطره سال‌های همکاری‌مان در شرکت سرمایه‌گذاری دارویی تامین؛ که ایشان در معاونت مالی و اقتصادی مجموعه حضوری موثر و بی‌حاشیه داشت؛ امروز برای ما بدل به نقطه اتکایی برای همکلامی و ارتباط شد، که نشستن پای سخن فن‌سالار، آن‌هم با این میزان از صمیمیت و احترام، افتخار است.

سردبیر

▪️مسیری طی شده و بدین جایگاه رسیده‌اید، دانستن‌اش برای مخاطب می‌تواند سودمند باشد. می‌دانم در جبهه و جنگ هم بوده‌اید، از همان روزها شروع کنیم.

✍️ بله ممنونم. بعد از یک حضور دو ساله در جبهه بین سال‌های ۶۴ تا ۶۶، تنها زمانی که بین تعریف‌های کاری من فاصله‌ای افتاد، همان چند ماه بعد از حضور در منطقه بود؛ سال ۶۷ وارد فضای کار شدم در استانداری تبربز. جایی به‌نام دفتر عمران استان تبریز بود که در مناطق محروم برای محرومیت‌زدایی کارهایی نظیر ساختن مدرسه و احداث پل و راهسازی فعالیت می‌کرد و…

من اصالتاً هشترودی هستم و درمناطق محروم در اطراف شهر‌های هشترود و مراغه، کارهای عمرانی شروع شده بود، رفتم و مسئول حسابداری دفتر عمران شدم، زمان آقای مهندس پرهیزکار، که استاندار بود.

حدوداً پنج سالی آن‌جا مشغول بودم تا این ‌که اواخر سال ۷۲، که در دانشگاه قبول شدم، به تهران آمدم و دنبال تحصیلاتم رفتم، فوق‌دیپلم داشتم و کارشناسی‌ام را هم این‌جا گرفته و در سال ۱۳۷۲ جذب سازمان حسابرسی شدم.

▪️یعنی بلافاصله جذب بازار کار شدید!؟

✍️بله. هفت، هشت سالی سازمان حسابرسی بودم تا «سرپرستی» هم پیش رفتم؛ و سال ۱۳۸۰ رسما وارد بازار کار و اجرا شدم، چون تخصص لازم را هم به‌دست آورده بودم و چند ماهی هم در بنیاد مستضعفان، شرکت هتل‌های آزادی مشغول بودم و بعد هم دوستان در شستا و توفیق‌دارو پیشنهاد همکاری دادند و وارد صنعت دارو شدم که تا الان هم ادامه یافته است.

آن زمان هنوز هلدینگ تی‌پی‌کو شکل نگرفته بود و شرکت‌ها هر کدام به‌طور مستقل فعالیت می‌کردند.

مدیرعامل وقت شرکت توفیق‌دارو هم دکتر شهریار امیدوار بود، و من به‌عنوان مدیر مالی مشغول شدم.

▪️هنوز تا شکل‌گیری هلدینگ‌ تی‌پی‌کو در سال ۱۳۸۲ زمانی باقی مانده بود.

✍️بله. من کمی قبل از شکل‌گیری تی‌پی‌کو وارد شدم، دکتر نجفی عرب همان سال‌ها در دو سه جا از جمله شرکت‌های ره‌آورد تامین و آترا مسئولیت‌هایی در هیئت مدیره به من واگذار کرد و من هم رفتم و کارها را پیش بردم؛ راستش خیلی بی‌حاشیه عمل می‌کردم و بعد از پنج، شش سالی که در توفیق‌دارو بودم و دکتر آذرنوش شده بود مدیرعامل تی‌پی‌کو، به‌عنوان معاون مالی به شرکت شیمی‌دارویی داروپخش رفتم (که مهندس پوررضا، مدیرعاملش بود)، یک‌سالی هم آن‌جا بودم، که تصمیم گرفته شد که به‌عنوان عضو موطف هیئت مدیره در شرکت کارخانجات داروپخش مشغول شوم. (در زمانی که دکتر نقدی، مدیرعاملی را برعهده داشت.)

▪️می‌دانم که در یک سال‌هایی اوضاع کارخانجات خوب نبوده و حتی تصمیم گرفته می‌شود که به لحاظ نداشتن GMP تعطیلش کنند.

✍️ سال ۸۷ که آمدم کارخانجات داروپخش، می‌توانم به‌جرات بگویم که پنج سال استثنایی را آن‌جا سپری کردیم و واقعا کارهای بزرگی صورت دادیم. بله، کارخانه در حالتی از فرسایش محیط تولید و کهنگی ماشین‌آلات بود و از طرف سازمان غداودارو تحت فشار بودیم و تولید با آن وضعیت امکانپذیر نبود.

خب! برنامه‌ریزی‌هایی صورت پذیرفت و طی دو سال از ۸۹ تا ۹۰ خطوط تولید را کاملا بازسازی کردیم. آن زمان بالغ بر به شصت، هفتاد میلیارد تومان هزینه شد که از بانک‌ها تامین مالی گرفتیم و عزمی جدی داشتیم که کارخانجات را از آن حالت کما برگردانیم و زندگی دوباره جاری شود، حیف بود آن هیمنه و عظمت از صنعت دارویی کشور حذف ش؛ و عزم جزم کار خودش را کرد. آن‌قدر کارها خوب پیش رفت که رهبری هم برای بازدید آمدند و همین‌طور مدتی وزرای بهداشت و سایرین برای بازدید می‌آمدند.

▪️چه سالی رفتید تی‌پی‌کو!؟

✍️من دو بار به تی‌پی‌کو دعوت شدم. دکتر کبریایی‌زاده به‌عنوان رئیس هیئت مدیره و دکتر شانه‌ساز به‌عنوان مدیر عامل در تی‌پی‌کو بودند، سال ۱۳۹۳ بود و گفتند که باید بیایی هلدینگ.

اولش به‌‌دلیل نداشتن علاقه خودم نشد، و فردی دیگر آمد. اما در دعوت دوباره، با مشورت و جلب رضایت از آقای سیدشفیعی که قبل از من آن‌جا معاون مالی بود، رفتم و معاونت مالی، اقتصادی تی‌پی‌کو را پذیرفتم و بیش از ۵ سال هم عهده‌دار همین سمت بودم؛ یعنی تا تیرماه سال ۹۸.

▪️رفتار حرفه‌ای شما در سال‌هایی که از نزدیک شما را می‌دیدیم همیشه زبانزد همکاران بود و علاقه و اصرار به ادامه تحصیل و اخذ مدارک دکترا، و…

✍️راستش! من از همان فردای فراغت از جبهه، جبهه‌ای برای خودم تعریف کردم و تا روزی که باشم، از آموزش و تحصیل و به‌روز کردن خودم در این دانش، که علاقه‌ای بی‌حد و حصر به آن دارم، صرف‌نظر نخواهم کرد. من علاوه بر اخذ مدرک کارشناسی ارشد حسابداری در رشته کارشناسی ارشد مدیریت مالی نیز تحصیل کرده‌ام. همچنین دکترای PHD حسابداری را نیز از دانشگاه تهران اخذ نمودم.

در تیر ماه سال ۹۸ از مجموعه تی‌پی‌کو جدا شدم و به شرکت سرمایه‌گذاری شفادارو پیوستم.

▪️در چه سمتی!؟

✍️معاون امور شرکت‌ها و مجامع شرکت سرمایه‌گذاری شفادارو، و به دعوت دکتر زرگری. یک سال اخیر هم که مسئولیتم مضاعف شده، علاوه بر ریاست هیئت مدیره، سرپرست (مدیرعامل) شرکت پخش رازی را هم بر عهده دارم.

▪️در تی‌پی‌کو هم انضباط و نظم شما ویژه بود، به‌یاد ماندن دقیق تاریخ‌ها، نام‌ها، عناوین، این‌ها محصول رشته تحصیلی است یا…!؟

✍️زیادش خوب نیست! (می‌خندد) اما خب من خودم ذاتا آدمی منظم هستم، و طبیعتا موضوعات درون و بیرون هم‌دیگر را پوشش می‌دهند.

خیلی‌ها هم هستند که از نظر علمی ممتازند، ولی به لحاظ تجربی این‌طوری عمل نمی‌کنند. نمی‌توان گفت این موضوع یک فضیلت است به‌هرحال.

من به کسب تجربه هم اهمیت می‌دهم، آن ذی‌قیمت است. تجربه از طریق تاخت عمرت بدست می‌آید، دوره‌های کار در شرکت‌های شیمی‌دارویی، آترا، توفیق‌دارو و… این‌ها هر کدامش برای من پر از اتفاقات تعیین‌کننده‌ی خوب بوده است.

سال‌هایی که در کارخانجات داروپخش بودم، قریب به ۱۱۰۰ نفر پرسنل داشتیم. خود این وضعیت می‌گفت که باید تجربه حسابداری را به علم آن مزین کرد، و من حتی به مدرک هم قانع نبودم. همان وقتی که کارخانجات داروپخش بودم، فوق‌لیسانس مدیریت مالی و حسابداری را همزمان می‌خواندم؛ و بیشتر هم حسابداری.

▪️این دو رشته چه فرقی با هم دارند!؟

✍️مدیریت مالی با رشته حسابداری خیلی فرق دارد. مدیریت مالی در یک کلام، «آینده ‌نگری و آینده‌پژوهی»، بودجه‌ریزی و اشراف پیدا کردن روی موارد فنی در بازار بورس و انواع سرمایه‌گذاری‌ها تاکید دارد و اصطلاحاً آینده‌نگر است؛ ولی حسابداری متکی بر اطلاعات تاریخی و غالباً گذشته‌نگر است. من بعد از گذر از این مرحله بود که به تی‌پی‌کو آمدم؛ و همزمان علاوه بر تحصیلات دانشگاهی، حسابدار رسمی و عضو جامعه حسابداران رسمی ایران و عضو حسابداران خبره و کارشناس رسمی دادگستری هم هستم.

▪️به‌نظرم معاونان مالی در نظام دارویی ایران خیلی اثرگذار هستند. درک مناسبات فی‌مابین این‌ها گاهی خیلی سخت می‌شود، غالبا وجه ترمز را دارند و ایجاد نارضایتی هم که روی شاخ‌شان است.

✍️این نگاه جالب است! خب بیشتر مدیران مالی ما، حسابداری خوانده‌اند؛ مدیریت مالی یک موضوعی دیگر است. همان‌طور که عرض کردم؛ و در یک نگاه گذرا، کار حسابداری، جمع‌آوری اطلاعات و پردازش و ثبت و گزارشگری است؛ ولی کار مدیریت مالی، آینده‌نگری و ارزیابی مالی است؛ و این وجه تمایز را باید خیلی جدی گرفت.

▪️زمانی که در تی‌پی‌کو بودید، کاری صورت دادید که ویژه باشد!؟ البته از نظر من، حضور یک آدمی در این تخصص بر مصدر امور اقتصادی هلدینگی بزرگ مثل تی‌پی‌کو؛ خودش ویژه و احترام‌برانگیز است…

✍️ببینید من همیشه هر جایی که بودم، کوشیده‌ام آخرین ورژن و بهترین امر ممکن را جاری کنم، البته حجم اتفاقات در دوران کاری تی‌پی‌کو هم بالا بود، اما شاید بتوان از دو تصمیم و پذیرش مسئولیت در تی‌پی‌کو نام ببرم که مانند یک یادگاری شد.

یک‌سالی بود که دست‌مان خیلی خالی بود و گرفتن تصمیمات مالیِ کلان، نشدنی محسوب می‌شد.

شرکت پخش هجرت در آن روزگار، دو سهامدار عمده داشت و همواره در مجامع به ما فشار می‌آوردند و نقد داشتند…، هر کدام هم حدود ۲۰ درصد از سهام شرکت را داشتند.

یکی از سهامداران جناب آقای مهندس ملک‌شاهی بود و روی یک‌سری پروژه‌های سرمایه‌گذاری نیاز به منابع مالی داشت، و ما هم به صندلی (سیت) هیئت مدیره نیاز داشتیم. بیست درصد این سهام، در سال ۱۳۹۴، رقمی قریب به ۵۷ میلیارد تومان می‌شد؛ و قرار هم شد که به تی‌پی‌کو واگذار شود، اما آن‌زمان تی‌پی‌کو منابع نقدی نداشت و…!

من رفتم و با یکی از تامین‌کنندگان سرمایه مذاکره کردم و…، و از محل صدور اوراق تبعی که شورای فقهی سازمان بورس، تازه مجوزش را داده بود، تامین سرمایه کردم. هیئت مدیره هم طبعاً می‌خواست تسهیلی در کارها به‌وجود بیاید و هم صندلی مدیریتی برگردد و از طرفی هم نقدینگی در بساط نبود!

خب، من پا پیش گذاشتم و داوطلبانه مسئولیت را پذیرفتم و آن‌ها هم تامین مالی خرید سهام را به من واگذار کردند که بعد از طی تشریفات لازم، از محل صدور اوراق تبعی مبلغ ۵۷ میلیارد تومان تامین مالی کردم، و سهام منتقل شد. اتفاقا این خرید را قبل از برپایی مجمع رقم زدیم و سود مجمع هم برگشت به خود تی‌پی‌کو.

▪️چه ایده بکری، واقعا جای تقدیر دارد.

✍️دقیقا این همان ماموریتی است که یک مدیر مالی باید طراحی و تبیین می‌کند.

برای شرکت شهیدقاضی هم همین داستان را داشتیم، سهامداری بود که ۱۹ درصد سهم شرکت را داشت و همین ماجرای تکراری، ما هم به همین منوال پا پیش گذاشتیم و سهم را خریداری کردیم و ارزش این سهام هم برای تی‌پی‌کو ماندنی شد.

▪️این‌ جور کارها احتمالا مصادیق جهانی و ریشه‌هایی هم دارند.

بحران‌های مالی سال ۲۰۰۸ را نگاه کنید؛ هر شرکتی که مدیریت مالی قوی داشت، نجات پیدا کرد و ضربه‌ای هم نخورد.

یک وقتی می‌گفتند که خودت باید مواد اولیه مورد نیاز را تولید کنی و تبدیل به محصول کنی و بفروشی و غیره‌و‌ذالک! و نهایتاً ارزش ایجاد کنی!

الان می‌گویند «زنجیره‌ی ارزش»، تحلیل منابع و مصارف در اختیار یک مجموعه است. یک طرف ترازنامه دارایی‌ها، که شامل سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت و کوتاه‌مدت و غیره است، یک طرف هم منابع است؛ یعنی منابعی که از محل سهامداران و اوراق مشارکت و تسهیلات مالی و بستانکاران تامین مالی می‌شود.

امروزه «خلق ارزش» این است که وقتی منابع را تبدیل به مصارف می‌کنی، هزینه‌ سرمایه باید از بازده دارایی‌ها کمتر شود.

اگر هزینه سرمایه بیشتر از بازده دارایی‌ها شود، واحد تجاری باید زیان انباشته را تجربه کند و…

▪️این همان ادراک از کاری است که گفتید «مدیریت مالی» می‌کند. در مجموع آیا همکاران بالادست، درک و سنجشی از این موضوعات داشتند!؟

✍️بله، همیشه آن اعتماد فی‌مابین موجود بود. سوابق هم نشان می‌داد که ورود به این‌چنین موضوعاتِ کلان مالی، یک قدرت اقناع می‌خواهد، من‌که تشریح می‌کردم، می‌گفتند کار خودتان را انجام دهید، نتیجه هم مورد نظرشان بود.

الان برای هر کار کوچکی باید از چند مرجع اجازه بگیرید! مدیریت‌ها به‌گونه‌ای چهره عوض کرده که کارشناسان اختیارات بیشتری از مدیران دارند!

▪️فرق بین بخش خصوصی و دولتی این‌جا بیشتر محسوس می‌شود، درست است؟

✍️بله خب. ما در بخش‌های دولتی ضعف‌هایی داریم و هر تصمیمی که بخواهید بگیرید، از انتخاب مدیران و سرمایه‌گذاری یا هرچه، محدودیت‌هایی وجود دارد! الان فاصله ما با بخش خصوصی خیلی زیاد شده، و میزان سرمایه‌گذاری در صنعت دارو در بخش دولتی هم خیلی کمتر از قبل شده است.

آن‌وقت تازه در نظر بگیرید که بخش‌های دولتی خرج‌و‌برج‌شان هم زیاد است، هرچه را که در می‌آورند، در قالب سود و غیره‌و‌ذالک تقسیم می‌کنند، و دقت نمی‌شود که تقسیم سود آیا برای سهامداران سودمند است یا نه!

شما اگر بخشی از سود را سرمایه‌گذاری نکنی، یک جایی بالاخره شرکت ضرر می‌کند.

نرخ استهلاک ما در سرمایه‌گذاری‌ها بیشتر از خود سرمایه‌گذاری است. یعنی ما هرساله بر اساس قانون مالیات‌های مستقیم حدود ده درصد از کل دارایی‌های ثابت‌مان مشمول استهلاک می‌شود. و باید هر واحد تجاری بخشی از سود خود را سرمایه‌گذاری مجدد نماید تا بتواند سرمایه خود را حفظ کند و در این‌ها اصلاً دقت نمی‌شود و مشکلات روی هم انباشته می‌شوند.

در مجموعه‌های دارویی که من بودم خیلی از سیستم‌ها و ماشین‌آلات فرسوده بود، و یا توجهی نمی‌شد یا کمتر می‌شد! باید سرمایه‌گذاری و نوسازی را همزمان با فعالیت عملیاتی شرکت در دستور کار قرار داد، آن‌جا (دولتی‌ها) سود به‌دست‌آمده را کلاً صرف هزینه‌های جاری می‌کنند و به مقوله فرصت‌های آتی توجهی ندارند؛ به‌همین دلیل رفته‌رفته فاصله بخش خصوصی و دولتی بیشتر و بیشتر می‌شود. نخبگان صنعت ما هم جذب بخش خصوصی می‌شوند چون برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری و مدیریت مشخص است و…

▪️آیا می‌توان برنامه‌ای را مدون کرد و شکل ابلاغی داد به طرح توسعه!؟

✍️ببینید! در برخی از شرکت‌های داروسازی بخش خصوصی، انجام سرمایه‌گذاری‌ها و اجرای پروژه‌ها با هدف‌مندی و در نتیجه با pnv مثبت صورت می‌گیرد و طبعا به‌سمت ارزش افزوده میل شدید دارند، اما در شرکت‌های دولتی اگر هم میلی به انجام سرمایه‌گذاری باشد، محافظه‌کارانه صورت می‌پذیرد و اجرای طرح‌ها مشمول تاخیر و فرسایش می‌گردد و یا اصلاً نمی‌شود!

ما الان ضرورتاً باید گروهی را دور هم گرد بیاوریم و برای ده سال و بیست سال آینده، برنامه‌ریزی کنیم. مثلا الان در جهان دارند درباره «هوش مصنوعی» و این‌که می‌تواند در حوزه سلامت موثر افتد، بحث و تحقیق می‌کنند و…؛ خب ما از این فرصت‌ها نداریم و هنو داریم داروهای ژنریک تولید می‌کنیم. چسبندگی ما به بخشی از تاریخ موفقیت ژنریک ممکن است پس از این زیانبار باشد، اما خب برهم زدن نظم استقرایی فعلی هم کاری ساده نیست.

بالاخره ما می‌خواهیم در صنعت داروسازی رشد کنیم یا نه!؟ می‌خواهیم به سمت یک محصول دیگری و یک داروی جدید برویم یا نه!؟ طراحی‌های‌مان را جدید کنیم یا نه!؟ راندمان و بازدهی را بیشتر کنیم یا نه!؟

با این فرمان که پیش می‌رویم، آینده کسب‌وکار و به‌ویژه صنعت دارو با ریسکی بزرگ همراه خواهد شد و سرمایه‌گذاران خود را از دست خواهیم داد.

راستش! به‌نظر من، ما اساسا اگر نگویم فاقد استراتژی هستیم، استراتژی درستی را هم دنبال نمی‌کنیم! ما حتی آن نیروی انسانی، که کار خودش را درست انجام دهد، پرورش نداده و نداریم! خب بخشی از آن نیروی انسانی کارآمد که مسئولیت‌پذیر و کاربلد بودند، که رفته‌اند، نیروی تحصیل‌کرده‌ای هم که بخواهد در همین شرکت پخش و توزیع دارو فعالیت کند و موفق عمل کند، خیلی کم شده، پس می‌بینید که ما در یک مسیر مبهم پیش می‌رویم و باید برای این صنعت تصمیمات موثر گرفت، برنامه داد و پایش ایستاد.

الان مشکل بزرگ ما عدم وصول مطالبات و تامین مالی است. ما به‌عنوان یک شرکت پخش چرا باید هزینه مالی داشته باشیم!؟ از یک طرف دارو را با شرایطی از تامین‌کنندگان تامین می‌کنیم و از طرفی با شرایطی در اختیار داروخانه‌ها و سایر مراکز درمانی قرار می‌دهیم.

▪️خطاب‌تان به نهاد خاصی است!؟

✍️ببینید! ما که در سیستم خودمان گیری نداریم، اما به‌تبع تصمیماتی که گرفته می‌شود، گیر می‌افتیم! این‌ها محصول نامطمئن بودن برنامه‌های اعلامی است، دانشگاه‌ها پول ندارند، و بار آن را انداخته‌اند گردن ما!

درصد سود شرکت‌های پخش مشخص است ۳ الی ۴ درصد؛ تحمیل هزینه‌های مالی یعنی کاهش این سود ناچیز.

ما البته نامه‌نگاری‌هایی کرده‌ایم، خب می‌دانیم منابع کم است، اما این شرکت‌ها هم بورسی است، مال مردم است، نمی‌توانیم بار ضعف‌های عملکردی خودمان را بیندازیم به گردن مردم.

شاید باورتان نشود! ما در سال ۱۴۰۰ نود میلیارد تومان هزینه مالی داشتیم این رقم در سال قبل به مبلغ ۱۵۲ میلیارد تومان رسید که به‌واسطه تامین مالی از منابع بانکی به‌دلیل عدم دریافت مطالبات از دانشگاه‌ها بود.

دولت به دانشگاه پول نمی‌دهد، دانشگاه هم مطالبات ما را به تاخیر می‌اندازد، آن‌وقت ما مجبور می‌شویم برویم وام بگیریم تا تولیدکننده کارش نخوابد و وقفه‌ای در تولید داروی کشور اتفاق نیفتد و ما هم کار توزیع را انجام دهیم.

برای توزیع دارو باید مطالبات‌مان را به‌موقع وصول کنیم، اما چه کنیم که با کمبود منابع از سوی دانشگاه‌ها روبه‌رو هستیم! پس پای بانک‌ها می‌آید وسط، و ما به‌راحتی در این چرخه، بخشی مهم از درآمدمان را از دست می‌دهیم. چرا؟ چون باید وام بگیریم و بخشی مهم از درآمدها بابت هزینه‌های مالی به سیستم بانکی می‌رود!

▪️الان آیا نظام دارویی ما، کشش دارد که خارج از دستور دولت سرمایه‌گذاری کند!؟

✍️بله؛ مولکول‌هایی جدید هست که کسی دنبال‌شان نمی‌رود! بیشتر محصولات تولیدی ما، ژنریک است و بخشی هم داروهای گران‌قیمت هستند که باید دولت حمایت کند تا در این زمینه سرمایه‌گذاری صورت بگیرد که با توجه به شرایط فعلیِ کشور ما و مساله تحریم‌ها به‌ندرت صورت می‌گیرد.

▪️استراتژی مالی در سایر نقاط جهان چه‌گونه است!؟

✍️سوال خوبی است.

امروز استراتژی‌های مالی، بخشی از استراتژی‌های کلی شرکت‌ها است. کشورهای پیشرفته دنبال کسب «سود» نیستند چون «سود» قابلیت مدیریت‌شدن دارد! بنابراین اکنون خیلی از شرکت‌ها با تدوین برنامه‌های بلندمدت و تهیه استراتژی‌های مالی به‌دنبال «ارزش‌آفرینی» هستند.

الان موضوع ارزش‌آفرینی در شرکت‌ها مبحث اصلی و بسیار مهم و استراتژیک است؛ یعنی شما کاری را انجام دهید که در آن سیستم یا مجموعۀ کسب‌و‌کار ارزش پیدا کند، ارزش خلق شود.

ارزش می‌تواند در تمام بخش‌های یک واحد تجاری ایجاد شود؛ از تربیت یک متخصص، تولید یک کالا یا یک محصول ویژه یا نام تجاری و غیره… این‌ها ارزش‌های ماندگار هستند و برای‌ شرکت، سود با کیفیت و منافع اقتصادی آتی ایجاد می‌کنند.

▪️خب دستیابی به این مهم، نیاز به تغییر استراتژی‌ها هم دارد.

✍️بله، شما الان شرکت‌های بزرگی را می‌بینید که در خلق ارزش پیشتازند؛ مثلا شرکت کوکاکولا سالیان سال است که فعالیت می‌کند و مدام در حال دگردیسی و آپدیت‌شدن است، یا شرکت تسلا، شرکت اپل و…، وقتی شما بخواهید ارزش‌آفرینی کنید نیاز به رهبران ارزش آفرین دارید، افرادی که ذهن آن‌ها هم ارزش‌آفرین باشد و شرکت را از نظر مالی و عملیاتی طوری هدایت کنند که ارزش بلندمدت ایجاد شود. اگر افراد ارزش‌آفرین نباشند، آن مجموعه پیشرفتی نخواهد کرد. مدیران ارزش‌آفرین هم مشخصا خصوصیاتی ویژه دارند، هم باید تجربه و تحصیلات کافی را کسب کرده باشند، هم خبره و شناخته‌شده در صنعت و هم دارای ذهن خلاق و تعهد کاری باشند.

این‌ ویژگی‌ها در حال حاضر در مجموعه شرکت‌های کشور ما بسیار کم است. اگر این افراد را پیدا کردیم و به کار گماردیم، من قول می‌دهم که همه مشکلات‌مان حل می‌شود. یکی دیگر از ویژگی‌های اصلی و مهم این افراد این است که این اشخاص «ریسک‌پذیر» هم هستند، مثلا الان برای انجام کاری تصمیمی می‌گیرید، ۱۰ سال بعد نتیجه می‌دهد. بنابراین،  ۱۰ سال بعد نتیجه‌اش با الان، تفاوت دارد که آن، همان قدرت در انجام و میزان ریسک و چشم‌انداز تصمیم است.

ما آن فاصله را «ریسک‌پذیری» می‌دانیم. برای این ریسک‌پذیری هم باید تفکر استراتژیک فراهم آوریم. تفکر استراتژیک خیلی مهم است یعنی باید برنامه بلندمدت و استراتژی کسب‌وکار داشته باشیم. وقتی شما استراتژی ‌داری، یعنی می‌دانی که در مجموعه فعالیت کاری در کدام مرحله از کار هستی؛ در مرحله تاسیس، در مرحله بلوغ، در حال رشد، و یا در مرحله افول!

اگر مدیران یک شرکت در هر یک از این مراحل درست تصمیم نگیرند، مجموعه افول پیدا می‌کند و از رقبا عقب می‌افتد.

افراد موفق، تفکر استراتژیک و بلندمدت دارند و در مرحله رشد، دیگر منتظر نمی‌مانند تا فعالیت شرکت افت کند؛ به‌طور پیوسته و  تصاعدی چرخه عمر شرکت طولانی خواهد بود. در این مرحله، باید افرادی باشند که بقای عمر مدیریت‌شان زیاد باشد (با یکی دو سال عمر مدیریتی، نمی‌‌توان چنین کارهایی را صورت داد!) در مجموعه‌های دولتی، وقتی یک نفر تغییر می‌کند، اساساً نمی‌شود دیگر کار کرد! چون بیشتر سیستم ما وابسته است و دولتی‌ها وقتی افراد را عوض می‌کنند، خود به خود همه چیز عوض می‌شود. اگر بتوانند این‌ مجموعه‌ها را به بخش خصوصی واگدار کنند، این موضوع، دوامی بیشتر می‌آورد. ولی چون این افراد دائما توسط دولت عوض می‌شوند، آن تفکر استراتژیک هم عمرش کوتاه و خیلی کم‌رنگ خواهد شد. اکنون در هیچ‌یک‌ از صنایع، شما استراتژی ویژه‌ای نمی‌بینید؛ اگر هم استراتژی داشته باشند به‌طور کامل اجرا نمی‌شود.

▪️با این وصف نحوه انتصاب بسیاری از این هیئت مدیره‌ها زیر سوال می‌رود. چون داشتن قدرت تبیینی در چنین مسائلی ساده نیست.

✍️شما کدام شرکت را می‌شناسید که «ریسک» را برآورد کنند؟ ما چندین نوع ریسک داریم. این ریسک‌ها باید توسط هیئت مدیره بررسی شود. الان یکی از مشکلاتی که در شرکت‌ها وجود دارد ترکیب هیئت مدیره‌ها است!

بعضی‌هاشان فقط یک تخصص دارند یا اصلا تخصصی ندارند یا اگر تخصصی باشد، فاقد تجربه هستند. این افراد مختلف نمی‌توانند آن شرکت را به ارزش‌آفرینی رهنمون کنند چون نهایتاً فقط به «سود» فکر می‌کنند و استراتژی را در مواردی دیگر تعریف کرده‌اند! بعد از آن هم خیلی ساده از مجموعه‌ها می‌روند یا جا‌به‌جا می‌شوند.

▪️از شفادارو بگوئید، بعد از تی‌پی‌کو مستقیم رفتید آن‌جا و …

✍️شرکت سرمایه‌گذاری شفادارو در مقایسه با سایر هلدینگ‌های دارویی کشور رشدی خوب داشته است، اما این رشد بیشتر کوتاه‌مدت بوده و سرمایه‌گذاری بلندمدت خیلی اتفاق نیفتاده است.

در زمینه محصولات جدید تولیداتی در شرکت‌های زیرمجموعه داشته‌ایم و حجم تولیدات نسبت به قبل افزایش یافته است. ولی به‌نظرم چیزی که بتواند در شفادارو یا در سایر مجموعه‌ها مثل تی‌پی‌کو جهش ایجاد کند، انجام سرمایه‌گذاری استراتژیک است که هنوز صورت نپذیرفته است. مشکلاتی که در این زمینه در سایر هلدینگ‌های وابسته به دولت وجود دارد در شفادارو هم هست.

ضمنا شفادارو به‌عنوان دومین هلدینگ صنعت دارویی کشور ۷ شرکت در زیرمجموعه خود دارد؛ شرکت‌های پخش رازی، جابرابن حیان، راموفارمین، اسوه، داروسازی دانا، کیمیدارو، و شرکت دارویی پخش رازی (که بازرگانی است و مربوط به فوریت‌های پزشکی).

سهم بازار شفادارو در حال حاضر حدود ۷ درصد است. این نسبت طی سال‌های قبل بنا به دلایلی کاهش یافته است، در واقع سهم بازار همه‌ی هلدینگ‌ها کاهش یافته است، حتی تی‌پی‌کو؛ طبیعتا بخش خصوصی‌ در حال سرمایه‌گذاری و رشد است و با ورود خود به بازار، سهم خود را ارتقا می‌بخشد.

مع‌الوصف ما هم برنامه‌هایی ویژه برای خودمان داریم که سهم‌مان را در بازار بالا ببریم.

▪️بخش خصوصی همیشه با چشم‌انداز حقوق‌های چند برابری تور خود را برای مدیران با لیاقت بخش دولتی و عمومی پهن می‌کند، این هم قابل ذکر است در فرآیندهای ارزش‌آفرینی.

✍️اتفاقا یکی از بحث‌هایی که در گذشته وجود داشت، بحث حقوق و مزایای مدیران در بخش‌های مختلف بود. حالا یک سری خلاف کردند؛ که آن جای خود؛ ولی این موضوع باعث شد که به همه جا تعمیم پیدا کند، و یک ایست در این زمینه رخ داد. به نظر من ارزش مدیر را عملکرد مدیر و کارایی و توانایی‌هایش تعیین می‌کند. بله الان مدیرانی داریم در شرکت‌های دارویی بخش خصوصی که حقوق‌هایشان چندین برابر بخش دولتی است و این فاصله خودش بدل به یک آلارم شده است؛ و ریسکی بزرگ برای شرکت‌های دولتی محسوب می‌شود.

اتفاقا موضوع رساله دکترای من، در این زمینه، «بررسی تاثیر ویژگی‌های مدیریت و استراتژی مالی بر ریسک‌پذیری شرکت‌ها» بود و در مبحث ریسک‌پذیری هم زیاد کار کردم. مدیرانی هستند که ویژگی‌هایی خاص دارند و نمی‌توان ویژگی‌ها و توانمندی آن‌ها را با پول مقایسه کرد. در کشورهای خارجی دیده‌ایم که حقوق و مزایای آن‌ها بر آسان کارایی‌شان تعیین می‌شود.

خب! چرا به بعضی از مدیران حقوق‌های بالا پرداخت می‌شود؟ چون قادر هستند ارزش افزوده ایجاد کنند.

بله! از آن طرف هم مدیرانی داریم که خدایی نکرده، منحرف می‌شوند و این مشکلات، یک معادله تک مجهولی با یک پاسخ مشخص نیست.

▪️خب درباره شرکت پخش رازی هم مشتاقیم، بشنویم و…

✍️شرکت پخش رازی، یکی از چهار شرکت پخش و توزیع بزرگ کشور است. در مدت یک سالی که سرپرستی این شرکت را بر عهده داشتم، کارهای نسبتا خوبی انجام شده و الحمدلله فعالیت‌ها شکل خوبی به خود گرفته و ما رو به رشد و به یک نقطه «تعادل مطلوب» رسیده‌ایم.

حدود ۲۵۰۰ قلم انواع مختلف محصولات دارویی تامین‌کنندگان را با ۱۱۰۰ پرسنل ارزشمند، به‌صورت مویرگی در سطح کشور توسط حدود ۲۲۰ فروشنده توزیع می‌کنیم. در سطح کل کشور هم ۲۱ مرکز پخش داریم که یک مرکزمان، تخصصی است و الباقی هم در مراکز استان‌ها مستقر هستند. پخش رازی یک حُسن دارد و آن هم این است که به‌صورت مویرگی دارو را توزیع می‌کند. و به همه‌ی نقاط دورافتاده کشور دسترسی می‌دهد.

▪️درباره تخصیص ارز و طرح دارویار هم نظرتان را بفرمائید.

✍️طبیعتاً مسئله تخصیص ارز و نقدینگی برای همه شرکت‌های دارویی از جمله شرکت‌های گروه ما بسیار مهم است. شرکت‌های تولیدی قبلا با ارز ۴۲۰۰ تومانی مواد اولیه خود را خریداری می‌کردند، الان با ارز ۲۸۵۰۰ هزار تومانی. خب این یک جامپ است و شرکت‌ها نیازمند تامین منابع مالی جدید هستند. منابع بانکی هم که خب محدود شده! ما هم که ۳۰ تا ۴۰ درصد محصولات‌مان را به دولت می‌فروشیم، با عدم وصول به‌موقع مطالبات طرفیم و بر گُرده‌ی شرکت فشار وارد می‌شود.

اما در باره طرح دارویار!

قرار بود پول را به بیمه‌ها بدهند و بیمه هم بدهی خود را به داروخانه‌ها و به‌موقع پرداخت نماید، که این موضوع به‌طور کامل انجام نشد! در واقع این‌جا شرکت‌های پخش بیش از همه متضرر شدند؛ چون داروخانه‌ها هم بعضاً بدهی‌های خود را به‌موقع پرداخت نمی‌کنند. یعنی طرحی در اجرا، به‌دلیل عدم تامین منابع مالی دچار ایست شد. اگر مبالغ حاصل از فروش به موقع برگردد، چه از منابع خصوصی و چه از بخش دولتی، شرکت‌های پخش دچار مشکلات نمی‌شوند.

الان بیمه‌ها پول‌شان را نمی‌توانند به موقع بگیرند و متعاقبا نمی‌توانند به داروخانه بدهند، داروخانه هم نمی‌تواند به پخش بدهد، ما هم نمی‌توانیم به تأمین‌کننده بدهیم. این حلقه گریبانگیر همه شده است ما به‌عنوان پخش، بی‌گناه و تحت فشار هستیم. اگر دارو را در اختیار مراکز درماتی قرار ندهیم، می‌گویند، دارو نمی‌دهد و گزارش می‌کنند! رابطه‌ی مجموعه ما با سازمان غذا‌ودارو مطلوب است؛ و تازه ما به مسئولیت‌های اجتماعی هم پایبندیم. بالاخره ما بخش دولتی هستیم، یک طرف ما مردم هستند، نمی‌توانیم به‌خاطر این‌که دانشگاه‌ها مطالبات‌مان را واریز نمی‌کنند، وظیفه‌مان را به‌درستی انجام ندهیم و دارو نفروشیم. ولی در کل، این مشکلات هست.

طرح دارویار اگر به‌درستی اجرا شود، طرحی خوب است، ما همین حالا دو هزار میلیارد تومان از منابع دولتی طلبکاریم و این میزان از مطالبات اگر مدام به تاخیر پرداخت بیفتد، خب بسیار آسیب‌زننده خواهد بود.

▪️گیر اصلی کار کجاست!؟ این‌طوری اغلب از حوزه کاری خود ناراضی‌اند!

✍️بعضی تصمیم‌گیری‌ها در صنعت دارو و سیاست‌گذاری‌ها، متمرکز نیست. مثلا سندیکا یک حرفی می‌زند، سازمان غذاودارو یک سیاستی دیگر دارد، بخش خصوصی که کلا یک سیاست‌گذاری ویژه خودش را پی گرفته، و نهایتا این‌که همه با هم در اصطکاک هستند.

حالا اگر اصطکاک دارند، اشکالی ندارد، اما سیاست‌ها و جهت‌گیری‌ها که باید یکی باشد. این همه تشتت واقعا برای برنامه‌ریزی در صنعت خوب نیست.

مشکل دیگر این است که تامین و تخصیص به‌موقع ارز و تامین نقدینگی است که خیلی برای صنعت مشکل‌ساز شده و اگر این موضوع را اصلاح نکنند، هم تولیدکننده محصول و هم تولیدکننده مواد اولیه و شرکت‌های پخش‌ به مشکل بر می‌خورند و دیگر نمی‌توانند ادامه حیات دهند. اساساً سهامداران دیگر رغبتی به خرید سهام شرکت‌ها نشان نمی‌دهند.

▪️شما جای دولتمردان بودید برای بهبود اوضاع چه می‌کردید!؟

✍️یک سری قوانین داریم که اغلب دست‌وپاگیر هستند، می‌کوشیدم آن‌ها را لااقل رفع کنم. مثلا شما وقتی می‌خواهید مجوزی بگیرید یا کاری انجام دهید… دولت می‌تواند کارهای زیادی برای مجموعه‌های دارویی یا هر مجموعه دیگری در صنعت بکند. ابزارهایی در دستش دارد که می‌تواند هدایت کند، مثلا ابزار مالیاتی، یا تسهیلات بانکی یا صدور مجوز و تعیین استاندارها و… این‌‌ها می‌تواند به ما کمک کند تا فعالیت‌ها زودتر انجام شود، به سر و سامان برسد.

این‌ها یک سری مشکلاتی است که ما و دولت با آن‌ها دست به‌گریبانیم و دولت، با توجه به این‌که بیشتر شرکت‌ها هم دولتی هستند، می‌تواند دخالت‌های سازنده کند و اما از «توان» استفاده نمی‌کند.

در مبحث «ریسک» عرض کردم خدمت‌تان؛ که ریسک دو بخش دارد؛ ریسک سیستماتیک و ریسک غیر سیستماتیک.

ریسک سیستماتیک مربوط به بازار است و ریسک غیر سیستماتیک مربوط به عملکرد شرکت‌ها. مثلا ریسک ارز، ریسک اعتباری، ریسک نقدینگی، مواردی هستند که مربوط به شرکت‌ می‌شود، اما آن‌چه که مربوط به بازار است، دیگر دست تولیدکننده و در دست شرکت نیست، دست بازار و اداره‌کننده‌ی بازار است، نظیر ریسک‌ سیاسی و ریسک‌ اقتصادی که مربوط به ریسک سیستماتیک است. این‌جاست که دولت می‌تواند در بازار طوری برنامه‌ریزی کند که ریسک‌هایی موجود در بازار را کاهش دهد. شما الان بازار سهام را ببینید دائما پایین می‌آید! که مطلقاً مربوط به عملکرد شرکت‌ها نیست، وقتی قیمت سهم پایین می‌آید، مشخص است که از ریسک سیاسی و اقتصادی و تحولات تحریم و مذاکرات و… نشئات گرفته است.

بازار بورس ما بیشتر متأثر از این‌ها است نه از عملکرد شرکت‌ها. اگر متأثر از شرکت‌ها باشد، سوددهی آنها باید کاهش یابد در حالی که چنین نیست. می‌توان مدعی بود که بازار بورس ما کارا نیست.

▪️بازار بورس در تحلیل نهایی و بعد از اتفاقاتی که در دولت قبلی رقم خورد با شبهاتی ممزوج شده!

✍️بله! ببینید! ما چند نوع بازار داریم: بازار کارا، نیمه‌کارا و ضعیف، بازار بورس ما کارا نیست، یعنی اطلاعاتی که در بورس می‌چرخد به نسبت مساوی در اختیار فعالان بازار قرار نمی‌گیرد و همه سهامداران به‌طور مساوی از آن منتفع نمی‌شوند. تا سهامدار متوجه شود، بعضی افراد به اطلاعات نهانی دسترسی دارند که می‌تواند در بالا‌وپایین و تغییرات قیمت سهام اثرگذار باشند.

اطلاعات به‌طور منصفانه در بین سهامداران جریان پیدا نمی‌کند، هر موقع که به‌صورت منصفانه جریان پیدا کرد ما با «بازار کارا» روبرو خواهیم شد که بازارهای بورس پیشرفته این‌گونه هستند. ولی خب چه کنیم که همه‌ی ما شب می‌خوابیم و صبح بیدار می‌شویم و می‌بینیم اتفاقی افتاده و سرمایه‌گذاری‌ها این‌ور و آن‌ور شده است!

انتهای پیام

مقالات مرتبط

یک دیدگاه ارسال کنید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
نام خود را وارد کنید

محبوب ترین

نظرات اخیر